سفارش تبلیغ
صبا ویژن

از آرزوهایمان... آرزوهای کوچولوی دوتایی مان...فقط عکس مانده....

این گوشه است... کنار حرف های گفته و نگفته مان....

نگاهمان می کند...

همان چشم ها که خاطره هایش را هزار بار تعریف کردیم برای هم ها....

این گوشه دارد نگاهمان می کند....

ما هستیم ها....

عکس آرزومان هم هست...

ولی دیگر هیچ وقت....

کنار هم....

.........

پ.ن: برای کشتن یک پرنده نیازی به تیر و چاقو نیست...بالهایش را که بچینی خاطرات پرواز روز صد بار او را خواهد کشت....

پ.ن: بال هایمان بود...بال هایم بود...آرزو هایم....

پ.ن2: دل ما را برداشت با خودش برد همونجایی که می خواستیم برویم....


+ تاریخ جمعه 90/5/28ساعت 10:26 عصر نویسنده polly | نظر